دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

نمیدانم...

نمیدونم چی بابد بنویسمو از چی باید بنویسم

 

دلم امشب بدجوری شکسته

 

قلبم له شده

 

اینکه حرفت برای کسی که ادعا داره هیچ ارزشی نداشته باشه

 

اینکه جواب مهربونیتو منت اسم بذارن؟

 

اینکه هیچی نباشه و هزار توهینو بهت کنن؟

 

اینکه هیچی از خوبیاتو نبیننو فقط یه کار اشتباهتو ببینن

 

یعتی واقعا ادم کسیو که دوس داره بدشو میخواد؟

میخواد دست و پاشو ببنده؟

 

ای خدا

 

کجایی؟

 

اگه تو با منی پس کی با اونه؟

 

اگه تو با اونی پس این کیه که با منه؟

 

گله دارم ازت خدات

 

چرا بنده هات اینطورین؟

 

چزا چیزیو که ساختنش اینقدر سخته به این راحتی خرابش میکنن

 

مثه ساختمونی که ده سال طول میکشه درست بشه و خراب کردنش اما ده ثانیه طول میکشه؟

 

چرا بنده هات اینطورن خدا؟

 

امروز برات میمیرن فردا میشن دشمن خونیت

 

فردا چیه یه ساعت بعدش

 

الان ازت فرشته میسازن و 5 دقیقه بعد میشی شیطان

 

الان بهترین خاطراتتو داری باهاش 5 دقیقه بعد بگه همش غصه خوردم ازت

 

چرا اینطورن بنده هات خدا؟

 

چرا اینقدر راحت ذل میشکنن؟

 

چه جوابی واسه این کاراشون دارن که بهت بدن؟

 

خدابا چی میکشی تو

 

ما که فقط یه نفرو میبینیم اینیم و این حالمونه تو چی میکشی همه اینا رو میبینی

 

خدایا دلم گرفته

 

وقتی میبینم حرفم واسه اونی که ادعای عاشقی میکنه حتی پشیزی ارزش نداره

 

و

 

تو رو با یه تفریح با یه لذت گذرا عوض میکنه؟

 

چرا خدا؟چرا؟

 

جگرم پاره پارس خدا، پاره پاره

 

کمکم کن  

 

 

 

 یکـــــــ حبه قنــــــد ، 
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ، 
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،
در این دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این 
زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود ... !
 

 

ســــال ها از پی هم می آیند و می روند 

و خاطراتـــــــ 
کمرنگ و مه آلود
 می شوند 

اما
 بـــهـــــــــار 
تصویر امیــــــد دوباره دیدن تـــــــو رارنگــــــــ آمیزی می کنــــد
 

 

 

کاری به کار عشق ندارم من هیچ چیز و هیچ کسی را دیگر

در این زمانه دوست ندارم انگار

این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا هر چیز و هر کسی را که دوست تر بداری

حتی اگر که یک نخ سیگار... یا زهرمار باشد

از تو دریغ می کند پس من با همه وجودم

خودم را زدم به مردن تا روزگار ، دیگر

کاری به کار من نداشته باشد این شعر تازه را هم....

ناگفته می گذارم... تا روزگار بو نبرد

گفتم که

کاری به کار عشق ندارم! 

 

 

 

مــی دانـــی 

اگـــر هنوز هم تورا آرزو می کنم 


برای ِ بـی آرزو بودن ِ من نیستـــ !!
شــایـــــد

آرزویــی زیبـــاتــر از تـــ ــــو ســراغ ندارم ...