یادمان باشد که : هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را .
یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .
یادمان باشد که :در حرکت همیشه افق های تازه هست .
یادمان باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران ! تعریف کنم .
یادمان باشد که : آنها که دوستشان می دارم می توانند دوستم نداشته باشند .
یادمان باشد که : حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند ، یادمان باشد که که دلی نو بخرم .
یادمان باشد که : فرار راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی .
یادمان باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند .
یادمان باشد که : لبخندم را توى آیینه جا نگذارم .
یادمان باشد که : آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته اند و او را راه می برند .
یادمان باشد که : لزومی ندارد همانقدر که تو برای من عزیزی ، من هم برایت عزیز باشم .
یادمان باشد که : محبتی که به دیگری می کنم ارضای نیاز به نمایش
گذاشتن مهر خودم نباشد .
عاقبت
همهی ما
زیر ِ این خاک
آرام خواهیم گرفت
ما
که روی ِ آن
دمی به همدیگر
مجال آرامش ندادیم
اگراز پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر
بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای
مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هست
که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دیدی
منتظری چه اتفاقی بیفتد؟
اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟
اینکه دیگر در اتاق عروسکهایم
پشت دریچهء تنهایی ام
زیر بالشهای خیس از گریه ام
هوای تازه ندارم
کافی نیست ؟
نظریادتون نره
تنهاترینـــ مرگــــ
مرا در قبر سیاهیــ بگذارید تا همه بدانند در سیاهیــ ترینـ تاریکیــ ها
جانـ باخته ام.
هر گاه در جای قبـــر منـ تردید داشتید قطعه سنگیــ را از کوه بغلتانید
هــــر جا آرام گرفتــ بدانید آنجا قبر
منـ استـ.
دستانمـ را از تابوتـ بیرونــ بگذارید تـــا همه بدانند به آنچه خواستمـ
نرسیدمـ.
چشمانمـ را باز بگذارید تــا همه بدانند تا آخرینـ لحظه چشمـ انتظار مانده
امـ.
موهایمـ را پریشانــ بگذارید تا همه بدانند در این دنیا هیچ امیدیــ نداشتمـ.
ب وته گلیــ وحشیــ در تابوتمـ بگذارید تــا به جایــ معشوقمـ همراهمـ
باشد.
تکه یخیــ رویــ قلبمـ بگذارید ــتا با تابشـ آفتابــ،آبـــ شود و به جایــ عزیزمـ برایمـ بگرید.