دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

می نویسم با آنکه دیگر نفسی نیست...!

کاش کوچیک بودیم............ وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود ولی

حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم. کاش کوچیک می موندیم تا

حرفامونو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد  می زنیم باز

کسی حرفامونو نمی فهمه!!!

اگر می توانستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو را دوست دارم مرا دوست داشته باشی

اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم هیچ گاه برای امدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من


به خاک مقدس عشق می افتم برگرد، رو به کعبه مقدس عشق می کنم ، در برابرش سجده عشق می کنـم وبا فریاد بـی صدا می گویـم زود برگرد.
بیا وبـمان در هـمیـن دیار عشق ، در هـمیـن قلب بی طاقت بـمان .
من تـحمل این دوری وفاصله را ندارم.من نـمی توانـم حتـی برای یک لـحظه دوری تو را تـحمل کنم .من نـمی توانـم حتـی یک لـحظه از یاد تو غافل باشم . من نـمی توانـم حتـی برای یک لـحظه نام تو را بر زبان نیاورم . صدایـی که هر روز به من آرامش می داد ودلـم را آرام می کرد وهر روز با من هـمدل بود وهم درد را روزی است که نشنیده ام.
تو که می دانـی بـی تو نیستم ، پس زود برگرد ، زود.
ستاره ها در آسـمان می درخشند، هرکدامشان تو را یادم می آورند ،مـخصوصا ستاره های بادبادکی .نا خودآگاه اشک در چشمانـم حلقه می زند وقطره های آن به روی گونه جاری می گردد.دلتنگی عجیبـی سرتاسر وجودم را گرفته است.
چشـمایـم را می بندم ، خاطرات گذشته جلوی چشمهایـم رژه میرود
تو اینجا نیستـی ودل من چقدر بـهانه تو را می گیـرد ، تو را می خواهد وتو را فریاد می کند .
نوشته هایت را بیش از صد بار خوانده ام وبا هر بار خواندنشان …
لباسهایـم خیس است ومن سردمه وتو می دانـی که این سردی از کجاست؟
یادت هست چگونه آرام آرام از کوچه پس کوچه های دلـم گذشتـی وپا به کلبه کوچک احساسم گذاشتـی؟
یادت هست که گفتـی : تـمام آسـمان من خلاصه در چشمان توست وخواستـی که مراقب آسـمانت باشم .
آسـمان تو این چند روز بارانـی بود ، ابری نبود اما باران می بارید . تو که رفتی تنها هـمدم ومونس من هـمیـن قطرات باران بودند که اگر نبودند نـمی دانـم چه بر سرم می آمد.
می دانستم که دوری سخته اما نه به این سختـی.
با آن که می دانستم این دوری خیلی طول نـمی کشه اما …
بغض راه گلویـم را بسته ودستانـم نای نوشتـن را ندارند.
من تـحمل دوری از تو را ندارم ، ندارم ، ندارم
 
 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
sadegh 16 - شهریور‌ماه - 1385 ساعت 03:35 ب.ظ http://www.bose.blogsky.com

سلام
من چنتا مطلب از وبلاگ شما بر داشتم..اگه شکایتی دارید یا از این کار هر گونه نا رضایتی دارید اعلام بفرمایید تا من اون مطالب رو حذف کنم
البته با اجازتون شما رو لینک کردم در صورت تمایل اگه شما هم من رو لینک کنید متشکر می شم..
با تشکر صادق رضایی
به ما یه سر بزنید خوشحال می شیم www.bose.blogsky.com

فقط ـح 17 - شهریور‌ماه - 1385 ساعت 07:56 ق.ظ http://eshghgarm.blogfa.com

سرگرمی تو شده بازی با این دل غمگین و خستم یادت نمیاد اون همه قول و قرارایی که با تو بستم بعد این همه ظلم تو ببین با زچه جوری پای این همه قول و قرار من نشستم
نشکن دلم و به خدا آهم میگیره دامن تو عاقبت یه روز نگو بی خبری نگو نمیدونی دلم پر از یه نفرین سینه سوز نگو بی خبری نگو نمیدونی وقتی که نیستی گریه شده کاره این دل عاشق شب و روز
دیوونه نکن دلم وآهم میگیره دامن توعاقبت یه روز نگو بی خبری نگو نمیدونی دلم پر از یه نفرین سینه سوز نگو بی خبری نگو نمیدونی وقتی که نیستی گریه شده کاره این دل عاشق شب و روز

فقط ـح 17 - شهریور‌ماه - 1385 ساعت 07:57 ق.ظ http://eshghgarm.blogfa.com

چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو ... گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید ...
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی ... روی خندان تو را کاشکی میدیدم ... شانه بالا زدنت را بی قید ... و تکان دستت که مهم نیست زیاد ... و تکان دادن سر ... چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد میتوانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من آنچه را میبخشی

فقط ـح 17 - شهریور‌ماه - 1385 ساعت 07:59 ق.ظ http://eshghgarm.blogfa.com

اون روزا که تنها بودی ... گمشده ی دریا بودی ... قایق تو شکسته بود ... تنت نحیف و خسته بود ... فانوس دریاییت شدم ... عشق اهوراییت شدم ... گذشتم از هر هوسی تا تو به مقصد برسی ... اما به جاش تو بد شدی... از من و عشقم رد شدی ... به من یه پشت پا زدی... تهمت نا روا زدی ... اون روزا که تو جنگلا ترسیده بودی بی صدا..............
..............بین درختای بزرگ میون گله گله گرگ
گذشتم از جون خودم طعمه دشمنات شدم ................ .............با تیکه پاره های من روزای تو ساخته شدن

فقط ـح 17 - شهریور‌ماه - 1385 ساعت 08:00 ق.ظ http://eshghgarm.blogfa.com

اونی که می خواستی تو غبارا گم شد...
مرغی شد و پشت حصارا گم شد...
اسم تو رو ؛ رو بال مرغا نوشت...
رو کنده سبز درختا نوشت...
یه روز که بارون میومد بهش گفت ...
یه روز دیگه رو موج دریا نوشت ...
دریا با موجاش اونو از خودش روند...
مرغ هوا گم شد و اونو گریوند...
باد و اومد و تو جنگلا گم شد...
اسم تو رو از همه جا قلم زد...
ببین جدایی چه به روزش آورد...
چه سر نوشتی که براش رقم زد...

فقط ـح 17 - شهریور‌ماه - 1385 ساعت 08:07 ق.ظ http://eshghgarm.blogfa.com

سلام
امیدوارم که حالتون خوب باشه فقط دارم نظرم رو می نویسم
شما اونو دوست داشتین یا اصلا عشق شما دو طرفه بود یا اصلا اون به شما توجه می کرد یا نه شما عین فیلم های هندی توی رویا هاتون با اون بودی ببینم حالا که نیست به اون احترام می ذارید به عقاید اون یا نه دیگه براتون مهم نیست
آخه .......
چی بگم معمولا کسی که کس دیگه رو دوست داره براش همه جوره می میره و حتی توی یادش هم با اون است
ولی شما.....
می دونید من دارم فکر می کنم اگه اون شما رو توی این موقعیت می دید حتما ....سکته می کرد چون.....

هیچ مردی نمی خواد ببینه اونی که دوستش داره اینجوری توی خیابانها بگرده ....

نه نه نه نه نه نه نه................نمی دونم

به عشق احترام بگذار حتی اگه اون نباشه به خودت احترام بگذار

....بی احترامی به ساعت عاشقان روا نیست....

.....جواب شیشه صاف سنگ نیست.....


همین بیا نظرت رو توی وبلاگم بده

مینا 31 - شهریور‌ماه - 1385 ساعت 12:54 ق.ظ

مریم توهم وبلاگ میسازی؟افرین پسمیشه بهت امید داشت خوب نیست اما چون دلت نشکنه خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد